https://www.radioezam.com/bpli/
آشنایی با شفقتدرمانی
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۴۰۲ | منبع: رادیو عظام
نویسنده: علی اکبر صلاحی
به دلیل نوع تکامل مغز در طول میلیونها سال، مغزهای ما بسیار پیچیده شدهاند. الگوها و وضیعتهای ذهنی بالقوه و متفاوتی درون ما وجود دارد. ما درون خود دارای خود خشمگین، خود مضطرب، خود خواستار عشق، خود هیجانزده، خود مغرور و خود شرمگین هستیم، که هرکدام دارای هیجان متفاوت، شیوهی تفکر و رفتار متفاوت است. این خودها ممکن است تحتتاثیر وضعیتهای بدنی ما باشند. مثلاً خسته باشیم یا یک مشکل جسمانی داشته باشیم. خاطرات هیجانی قدرتمند نیز ممکن است در ما فعال شوند و بر روی بدن و هیجان ما تاثیر بگذراند. اگر زندگیهای سختی داشته باشیم، به معنای این است که تجربههای ذهنی ما معمولاً ریشه در خشم و اضطراب دارند و ما فرصتی برای رشد سایر الگوها نداشتهایم و همیشه در حالت تدافعی بودهایم. در واقع ما انسانها دو بخش در مغز داریم؛ بخش اولیه یا قدیمی مغز که به ما کمک میکند تا زنده بمانیم. این بخش مغز به غذا، سرپناه، حمایت عاطفی و ایمنی انسان متمرکز بوده و مسئول مبارزه، فرار یا واکنش سریع است. بخش دیگر مغز که بخشی مدرن است، در طی فرایند تکامل به وجود آمده است و به ما این امکان را میدهد که حس خود را داشته باشیم و تصور و تجسم کنیم. ما با کمک این قسمت مغز میتوانیم ایدههایی را ارائه داده و نحوهی زندگی خود را انتخاب کنیم. درمانهای متمرکز بر شفقت از همین مسیر وارد میشوند.
درمان متمرکز بر شفقتCFT))
شفقت به معنای همراه شدن با رنجهای خود و مهربانی نسبت به خویشتن است. به این صورت که دیدگاهی غیرقضاوتی نسبت به خود داشته باشیم. روش اصلی شفقتدرمانی، آموزش ذهن مشفق است و شامل فعالیتهایی میشود که ویژگیها و مهارتهای مشفقانهای که منجر به تنظیم هیجان میشوند را گسترش دهد. درمان متمرکز بر شفقت در اوایل قرن 21 توسط پل گیلبرت توسعه یافت و شامل تئوریها، اصول و فنونی از مکاتب مختلف روانشناسی و روشهای درمانی است. در این درمان علاوه بر استفاده از تکنیک آموزش ذهن مشفق، از تکنیکهایی رفتاردرمانی شناختی و ایدههایی از روانشناسی تکاملی، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی رشد، روانشناسی بودیستی و علوم اعصاب به صورت یکپارچه بهره گرفته است.
شفقت دارای سه جریان مختلف است: شفقت به دیگران، دریافت شفقت از دیگران و شفقت به خود. افرادی که احساس شرم و خودانتقادی زیادی دارند، دربارهی احساس رضایت و امنیت و مهربانی با خود و دیگران، مشکلاتی دارند و حتی اگر بتوانند درمانهای دیگر را از نظر شناختی و رفتاری اجرا کنند، اما نیاز دارند احساس شفقت و مهربانی را در کنار درمانهای دیگر تجربه کنند.
ریشهی شفقتدرمانی
این درمان بر اساس تعریفی از محبت یا مهربانی در سنت بودایی مطرح شده است که شفقت را اینگونه تعریف میکند: حساسیت به آزار و عذاب کشیدن خود و دیگران، با مسئولیت تلاش برای کاهش و جلوگیری از آن. لاما تأکید میکند: «اگر میخواهید دیگران شاد باشند، روی شفقت تمرکز کنید و اگر میخواهید خودتان شاد باشید، باز هم روی شفقت تمرکز کنید.» گیلبرت مطرح میکند تمام درمانگران باور دارند که درمان باید مشفقانه باشد؛ یعنی مملو از احترام، حمایت و مهربانی باشد.
هدف این درمان
شفقتدرمانی به ما کمک میکند تا تصورات منفی را که زاییدهی مغزمان هستند کنار بگذاریم؛ تفکراتی مانند خود انتقادی، خود سرزنشگری و قضاوت. همچنین شفقتدرمانی سبب میشود نسبت به خود و دیگران شفقت و مهر بورزیم تا بتوانیم در مسیر یکی از رویاهای بشر که آرامش ذهن است گامی برداریم. هدف این رویکرد کمک به بهبود روانی و هیجانی افراد به وسیلهی تشویق کردن آنها به مشفق بودن با خودشان و دیگران است.
فرایند تغییر
در این روش هنگامی که افراد کار بر روی مشکلات روانشناختی را شروع میکنند، اغلب متوجه میشوند که در مسیر تغییر باید گامهایی بردارند و مراحلی را طی کنند.
مرحلهی اول: فرد متوجه مشکل در هیجانها و رفتارهایش میشود. واکنش اولیهی افراد میتواند انکار یا برونریزی یا توجیه باشد. یا حتی ممکن است درک درستی از موضوع نداشته باشند و فکر کنند همه همین مشکل را دارند یا اصلاً مشکلی ندارند.
مرحلهی دوم: فرد متوجه میشود مشکلاتی دارد و در رنج است. بدون آنکه فکر درستی نسبت به آن داشته باشد دنبال واکنشهایی نظیر خشم، الکل یا سیگار، مواد، و افراط در خوردن میرود. با این کار او دنبال احساس بهتری است.
مرحلهی سوم: در این مرحله فرد نیاز به پیدا کردن راهحل را حس میکند. متوجه میشود باید دربارهی رفتارهای خود تصمیم بگیرد، نه اینکه اجازه دهد هیجانها برایش تصمیم بگیرند، گویی بخشی از ذهن وی مشاهدهگر احساسات و رفتارهایش شده است.
مرحلهی چهارم: فرد همزمان با رشد حس شفقت، شیوههایی برای کنار آمدن با هیجانات دشوار پیدا کرده است. با گذشت زمان هیجانات سریعتر خاموش میشوند. او شروع به تمرین توجه، تفکر و رفتار شفقتآمیز میکند. در این مرحله او خود را پذیرای تفکر توجهمندانه به ذهنهای دیگران و خودش میکند.
مرحلهی پنج: فرد مسئول تجربههای اولیهی زندگی خود نیست. ولی میتواند ذهن خود را توسعه داده و در مسیر رشد قرار گیرد. هرچند که در طی این مسیر گاهی به بیراهه میرود یا کار برایش سخت میشود. ولی یاد میگیرد با شفقت به خود و دیگران نظر کند. با نگرش شفقتآمیز نسبت به خود به تدریج استرسها کاهش یافته و ذهن از سرگردانی نجات پیدا میکند و آرامش بیشتری احساس میکند.
به دلیل نوع تکامل مغز در طول میلیونها سال، مغزهای ما بسیار پیچیده شدهاند. الگوها و وضیعتهای ذهنی بالقوه و متفاوتی درون ما وجود دارد. ما درون خود دارای خود خشمگین، خود مضطرب، خود خواستار عشق، خود هیجانزده، خود مغرور و خود شرمگین هستیم، که هرکدام دارای هیجان متفاوت، شیوهی تفکر و رفتار متفاوت است. این خودها ممکن است تحتتاثیر وضعیتهای بدنی ما باشند. مثلاً خسته باشیم یا یک مشکل جسمانی داشته باشیم. خاطرات هیجانی قدرتمند نیز ممکن است در ما فعال شوند و بر روی بدن و هیجان ما تاثیر بگذراند. اگر زندگیهای سختی داشته باشیم، به معنای این است که تجربههای ذهنی ما معمولاً ریشه در خشم و اضطراب دارند و ما فرصتی برای رشد سایر الگوها نداشتهایم و همیشه در حالت تدافعی بودهایم. در واقع ما انسانها دو بخش در مغز داریم؛ بخش اولیه یا قدیمی مغز که به ما کمک میکند تا زنده بمانیم. این بخش مغز به غذا، سرپناه، حمایت عاطفی و ایمنی انسان متمرکز بوده و مسئول مبارزه، فرار یا واکنش سریع است. بخش دیگر مغز که بخشی مدرن است، در طی فرایند تکامل به وجود آمده است و به ما این امکان را میدهد که حس خود را داشته باشیم و تصور و تجسم کنیم. ما با کمک این قسمت مغز میتوانیم ایدههایی را ارائه داده و نحوهی زندگی خود را انتخاب کنیم. درمانهای متمرکز بر شفقت از همین مسیر وارد میشوند.
درمان متمرکز بر شفقتCFT))
شفقت به معنای همراه شدن با رنجهای خود و مهربانی نسبت به خویشتن است. به این صورت که دیدگاهی غیرقضاوتی نسبت به خود داشته باشیم. روش اصلی شفقتدرمانی، آموزش ذهن مشفق است و شامل فعالیتهایی میشود که ویژگیها و مهارتهای مشفقانهای که منجر به تنظیم هیجان میشوند را گسترش دهد. درمان متمرکز بر شفقت در اوایل قرن 21 توسط پل گیلبرت توسعه یافت و شامل تئوریها، اصول و فنونی از مکاتب مختلف روانشناسی و روشهای درمانی است. در این درمان علاوه بر استفاده از تکنیک آموزش ذهن مشفق، از تکنیکهایی رفتاردرمانی شناختی و ایدههایی از روانشناسی تکاملی، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی رشد، روانشناسی بودیستی و علوم اعصاب به صورت یکپارچه بهره گرفته است.
شفقت دارای سه جریان مختلف است: شفقت به دیگران، دریافت شفقت از دیگران و شفقت به خود. افرادی که احساس شرم و خودانتقادی زیادی دارند، دربارهی احساس رضایت و امنیت و مهربانی با خود و دیگران، مشکلاتی دارند و حتی اگر بتوانند درمانهای دیگر را از نظر شناختی و رفتاری اجرا کنند، اما نیاز دارند احساس شفقت و مهربانی را در کنار درمانهای دیگر تجربه کنند.
ریشهی شفقتدرمانی
این درمان بر اساس تعریفی از محبت یا مهربانی در سنت بودایی مطرح شده است که شفقت را اینگونه تعریف میکند: حساسیت به آزار و عذاب کشیدن خود و دیگران، با مسئولیت تلاش برای کاهش و جلوگیری از آن. لاما تأکید میکند: «اگر میخواهید دیگران شاد باشند، روی شفقت تمرکز کنید و اگر میخواهید خودتان شاد باشید، باز هم روی شفقت تمرکز کنید.» گیلبرت مطرح میکند تمام درمانگران باور دارند که درمان باید مشفقانه باشد؛ یعنی مملو از احترام، حمایت و مهربانی باشد.
هدف این درمان
شفقتدرمانی به ما کمک میکند تا تصورات منفی را که زاییدهی مغزمان هستند کنار بگذاریم؛ تفکراتی مانند خود انتقادی، خود سرزنشگری و قضاوت. همچنین شفقتدرمانی سبب میشود نسبت به خود و دیگران شفقت و مهر بورزیم تا بتوانیم در مسیر یکی از رویاهای بشر که آرامش ذهن است گامی برداریم. هدف این رویکرد کمک به بهبود روانی و هیجانی افراد به وسیلهی تشویق کردن آنها به مشفق بودن با خودشان و دیگران است.
فرایند تغییر
در این روش هنگامی که افراد کار بر روی مشکلات روانشناختی را شروع میکنند، اغلب متوجه میشوند که در مسیر تغییر باید گامهایی بردارند و مراحلی را طی کنند.
مرحلهی اول: فرد متوجه مشکل در هیجانها و رفتارهایش میشود. واکنش اولیهی افراد میتواند انکار یا برونریزی یا توجیه باشد. یا حتی ممکن است درک درستی از موضوع نداشته باشند و فکر کنند همه همین مشکل را دارند یا اصلاً مشکلی ندارند.
مرحلهی دوم: فرد متوجه میشود مشکلاتی دارد و در رنج است. بدون آنکه فکر درستی نسبت به آن داشته باشد دنبال واکنشهایی نظیر خشم، الکل یا سیگار، مواد، و افراط در خوردن میرود. با این کار او دنبال احساس بهتری است.
مرحلهی سوم: در این مرحله فرد نیاز به پیدا کردن راهحل را حس میکند. متوجه میشود باید دربارهی رفتارهای خود تصمیم بگیرد، نه اینکه اجازه دهد هیجانها برایش تصمیم بگیرند، گویی بخشی از ذهن وی مشاهدهگر احساسات و رفتارهایش شده است.
مرحلهی چهارم: فرد همزمان با رشد حس شفقت، شیوههایی برای کنار آمدن با هیجانات دشوار پیدا کرده است. با گذشت زمان هیجانات سریعتر خاموش میشوند. او شروع به تمرین توجه، تفکر و رفتار شفقتآمیز میکند. در این مرحله او خود را پذیرای تفکر توجهمندانه به ذهنهای دیگران و خودش میکند.
مرحلهی پنج: فرد مسئول تجربههای اولیهی زندگی خود نیست. ولی میتواند ذهن خود را توسعه داده و در مسیر رشد قرار گیرد. هرچند که در طی این مسیر گاهی به بیراهه میرود یا کار برایش سخت میشود. ولی یاد میگیرد با شفقت به خود و دیگران نظر کند. با نگرش شفقتآمیز نسبت به خود به تدریج استرسها کاهش یافته و ذهن از سرگردانی نجات پیدا میکند و آرامش بیشتری احساس میکند.