https://www.radioezam.com/Qswh/

کاری سخت اما دیده‌نشده، گفت‌وگو با آقای علی رمضانی از کارکنان آشپزخانه‌ی عظام

تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۴۰۱ | منبع: رادیو عظام
کاری سخت اما دیده‌نشده، گفت‌وگو با آقای علی رمضانی از کارکنان آشپزخانه‌ی عظام
گفت‌وگو با آقای علی رمضانی
از کارکنان آشپزخانه‌ی عظام

از بخش‌های مهم اما کمتر دیده‌شده‌ی هر مجموعه‌ای آشپزخانه‌ی آن است. بخش پنهانی که کیفیت بالایش می‌تواند امتیازی برای آن کسب‌وکار باشد. آشپزخانه‌ی مجموعه‌ی قطعات خودروی عظام هم از این قاعده مستثنی نیست. کارکنان این بخش صبح زود همراه با بقیه‌ی پرسنل کارشان را شروع می‌کنند تا چند ساعت بعد بتوانند غذایی تازه و خوشمزه را برای خودشان و سایر کارمندان فراهم کنند. برای آشنایی بیشتر با این بخش از هلدینگ عظام با آقای علی رمضانی یکی از پرسنل قدیمی آشپزخانه‌ گفت‌وگو کردیم.

لطفا خودتان را معرفی کنید؟

علی رمضانی هستم متولد سال ۱۳۵۱. من کار خود را از سال ۱۳۸۵ با آشپزی در مجموعه‌ی عظام شروع کردم و به طور مداوم تا به حال در آشپزخانه و امور مربوط به آن هستم.

در مورد کارتان برایمان کمی توضیح دهید و بگویید چطور با عظام آشنا شدید؟

وقتی در بازار کار می‌کردم، از طرف یکی از دوستان حاج مصطفی ایروانی به ایشان و عظام معرفی شدم. به من دستور کار و تعداد غذایی که باید در روز تهیه شود را دادند و گفته شد کنترل کنیم یک غذا نه کم و نه اضافه باشد.

در آشپزی باید از روز قبل اقلامی که برای پخت‌و‌پز روزانه مصرف می‌کنیم آماده‌ شود، موادی مثل برنج، حبوبات، گوشت و پروتئین. نحوه‌ی آماده‌سازی این اقلام، به شرایط آشپزخانه و تعداد غذایی که سرو می‌شود بستگی دارد. ملزومات کار ما پایه‌اش برنج و مواد پروتئینی و انواع حبوبات است. ما از ۲۰۰ غذا در عظام شروع کردیم که بعدا با پیشرفت عظام تعداد غذاهایی که تهیه می‌شد به خیلی بالاتر رسید و الان، تعداد به ۱۲۰۰ غذا در روز رسیده. غذای بعضی کارخانه‌ها مثل شمس‌آباد، دفتر مرکزی آرژانتین و… از هلدینگ فرستاده می‌شود. شیفت کاری آشپزخانه زودتر از بخش اداری استارت می‌خورد و دیرتر تمام می‌شود.

به کارتان علاقه دارید؟ چه چیزی بیشترین تاثیر را در این شانزده سال برای شما داشته؟

به کارم علاقه صد در صد دارم. بیشترین چیزی که روی من تاثیر داشته کارهای خیریه‌ای است که حاج آقا انجام می‌دهند.

بیشترین چالش شما در این سال‌ها چه چیزی بوده ؟

آشپزی یک شغل سلیقه‌ای است. در چندین سال که در مجموعه‌ی عظام بودم همیشه در نظر داشتیم درصد بیشتری را راضی نگه داریم و هیچ موقع نتوانستیم کاری کنیم که صد در صد پرسنل راضی باشند. اگر حدود شصت تا هفتاد درصد جلب رضایت از پرسنل داشته باشیم می‌توانیم کارمان را پیش ببریم. شما در یک خانواده‌ی پنج نفره سلیقه‌ی غذایی‌تان فرق دارد و این باعث می‌شود چالش در تهیه و پخت غذا پیش بیاید. در عظام هم همین‌طور است. هر چه تعداد نفرات بالاتر باشد طبیعتا اختلاف سلیقه هم بیشتر می‌شود.

برایمان از خاطرات تلخ و شیرین این هفده سال فعالیت در عظام بگویید؟

خاطره تلخی از قدیم دارم، قرار بود برای حاج عباس غذا درست کنم. در آن زمان برنج هندی تازه به بازار ایران آمده بود. قرار شد باقالی پلو درست کنیم. به خاطر این که ظاهر برنج خیلی زیبا و کشیده در بیاید از برنج هندی استفاده کردم.  غذا به دید خیلی زیبا بود. غذا را سرو کردیم. به نظر خودم غذا عالی بود.بعد از اتمام کار و در مسیر برگشت مسافت کمی دور شده بودم که حاج مصطفی تماس گرفتند و پیامی از حاج عباس برایم داشتند و من هم به گمان این که می خواهند تشکر کنند خوشحال شدم. ولی پیغامی که به من داده شد حاوی برکناری و اخراج من از کار بود. که بعد متوجه شدم به خاطر استفاده از برنج هندی حاج عباس عصبانی شده بودند که با وساطتت حاج مصطفی این مسئله حل شد و من به کارخود در عظام ادامه دادم. ایشان معتقد بودند و هستند از بهترین متریال باید در کار استفاده شود. یک خاطره یادم می‌آید که مربوط به پخت غذای نذری بود. پخت غذای نذری زیاد انجام می‌شد و به اطراف تهران و مناطق محروم می‌بردیم. با توجه به این‌که قیمت گوشت گوسفند بالا بود و برای این‌که هزینه کمتر شود و همچنین خودی نشان دهم، بدون مشورت با حاج آقا زنگ زدم بازارچه‌ی گوشت و گوشت گوساله‌ی جوان سفارش دادم و مشغول کار شدیم. این‌جا هم خوشحال شدم و فکر کردم که این موضوع حاج مصطفی را هم خوشحال می‌کند که با برخورد ایشان مواجه شدم. حاج مصطفی با عصبانیت به من گفت ما تمام زندگی‌مان برای ائمه است و باید برای نذری و غذایی که پخش می‌کنیم بهترین اقلام را استفاده کنید. این جرقه‌ی بزرگی برای من بود و خاطره شد. من چندین جا و با چند رستوران‌دار بزرگ در سطح شهر که صحبت کردم، گفته‌ام که من با چنین انسان‌هایی نشست و برخاست می‌کنم و برایشان کار می‌کنم و این مدال افتخاری است برای من.

حتی این مسئله در زندگی خصوصی من هم خود را نشان داده. من با خانواده برای تفریح به شمال رفته بودیم برای ناهار مواد و لوازم تهیه کردم. موقع درست کردن غذا بیرون از ویلا با یکی از همسایه‌ها سر صحبت باز شد و در مورد محل و جایی که کار می‌کنیم با هم صحبت کردیم. ایشان به محض این که شنیدند من در مجموعه‌ی عظام مشغول به کار هستم و کارمند حاج آقا ایروانی هستم با شنیدن اسم آقای ایروانی چنان خوشحال شدند و با احترام  برخورد کردند که باورکردنی نبود منظورم این است عظام این‌قدر بین مردم عزت و احترام دارد.

راز ماندگاری شما در عظام چیست؟

من حدود پنج تا شش ماه از عظام دور شدم. خیلی چالش‌ها را گذرانده‌ام و دوباره به کار برگشتم. واقعا اگر بگویم چند ماهی که از عظام دور بودم یکی از خاطره‌های بد من است، دروغ نگفته‌ام. خوشبخت‌ترین روزهای من روزی بود که دوباره به عظام برگشتم چون دوست داشتم همان‌طور که عظام گسترده شده و درخت شده، من هم زیر سایه‌اش باشم. الان هم در حال راه‌اندازی آشپزخانه‌ی پویاخودرو شرق هستیم که بتوانیم باری را از دوش دوستان برداریم و انجام وظیفه کنیم

در آخر اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید؟

به نظر من عظام یک خانواده‌ی پاک است که کارمندانش واقعا مخلصانه کار می‌کنند. من در این چند سال این را تجربه کردم. عظام جرقه‌ای ایجاد کرد که من روش زندگی‌ام را عوض کنم. من به این واقفم که عظام در راستای تولید روز قدمی نو برمی‌دارد و همین برای ما کارمندان یک الگو است.
برچسب‌ها
+20تحریریه عظام