https://www.radioezam.com/tWO7/

همیشه بیدار، همیشه هوشیار

تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ | منبع: رادیو عظام
همیشه بیدار، همیشه هوشیار
جعفر صفریان
کارمند انتظامات کارخانه‌ی کلیبر

واقعیت این است که گاهی در شهرهای کوچک و دور از مرکز به سختی می‌شود کاری برای گذران زندگی و اداره خانواده پیدا کرد. به خاطر همین بعضی وقت‌ها سرپرست خانواده مجبور می‌شود در پی یافتن شغلی به شهرهای بزرگ‌تر مهاجرت کند و از خانواده دور شود یا رنج غربت و سفر را بر همه اعضای خانواده هموار کند. امروز پای صحبت مردی نشستیم که پیش از ساخت کارخانه در شهرشان، کلیبر مجبور به تحمل غربت بود و حالا در زادگاه خودش کار و زندگی می‌کند.

با عظام، از تاسیس تا امروز
جعفر صفریان هستم. 46 ساله‌ام و چهار بچه‌ی 22، 20، 10 و 1 ساله دارم. از همان ابتدای افتتاح کارخانه‌ی سازه‌سیم کلیبر در قسمت انتظامات آن مشغول به کار شدم. من الان سرپرست انتظامات هستم. موقع تحویل و ارسال بار در انبار حاضر می‌شوم. ورود و خروج و در حالت کلی مسئولیت کنترل همه چیز با من است. شیفت کار بچه‌های نگهبانی از 7 صبح آغاز و 7 شب به پایان می‌رسد. 6 نفر نیرو دارم که 12، 24 کار و استراحت می‌کنند. از سال 89 که آمدم با یکی دیگر از نگهبان‌ها در همین بخش نگهبانی شروع کردیم و تا همین حالا در همین بخش کار می‌کنیم. 

به یاد یار و دیار
قبل از کار در سازه‌سیم هشت سال نانوا بودم و قبل از آن هم در تهران کار می‌کردم. سختی و شرایط غیر دایمی کار در غربت و نداشتن مسکن باعث شد که بخواهم به شهر خودمان برگردم چون در شهر خودم حداقل مجبور به پرداخت اجاره‌خانه نیستم. سال 89 که کارخانه به کلیبر آمد از طریق نماینده‌ی شهرمان معرفی شدم و شروع به کار کردم. ابتدا یک ساختمان در کلیبر بود ولی بعد از خاک‌برداری و احداث کارخانه در یوزبند، کار به سایت یوزبند منتقل شد. در شروع کار اسم کارخانه پویاخودرو بود. بعد اسم کارخانه عوض شد و سازه‌سیم شد. 

بار سنگین مسئولیت
بخش زیادی از اموال کارخانه در اختیار ماست و باید از آن محافظت کنیم. همین کار بسیار سختی است. ما تعطیلات نداریم. شب و روز نداریم. در تعطیلات مثل عید نوروز همه با خانواده‌شان به گردش و تفریح می‌روند اما کار من جوری است که نمی‌توانم. شهر ما چون محروم و کوچک است، جمعیت زیادی از اهالی در ماه‌های عادی در شهرستان‌های دیگر کار می‌کنند و از اواخر اسفند به شهر خودشان برمی‌گردند و تا اواخر فروردین هستند. در این مدت شهر خیلی شلوغ می‌شود و کار ما هم سخت‌تر می‌شود. سارقین از این شلوغی شهر استفاده می‌کنند و دزدی‌ بسیار زیاد می‌شود. در چنین زمان‌هایی گاهی شب تا سه بار هم به کارخانه سر می‌زنم که یک وقت نگهبان نخوابد، یا کسی برای خراب‌کاری به کارخانه نیاید. یا مثلا هر وقت ارسال بار داریم من باید تاییدیه بگیرم. حواسم باشد که بار زیاد نشود، کم نشود و اسم راننده را یادداشت ‌کنم برای پیگیری‌های بعدی.

عید آن سال
سال‌ها قبل یک شب در تعطیلات عید نوروز چند نفر برای دزدی به کارخانه‌ی ما و کارخانه‌ی کناری آمدند. نگهبانان کارخانه‌ی آن‌ها خواب بودند  اما من همان موقع برای سرکشی به کارخانه آمده بودم. یک مرتبه دیدم چند نفر دارند از دیوار بالا می‌روند. داد و فریاد کردیم و دنبال‌شان دویدیم ولی فرار کردند. مدتی هم در منطقه گشت برقرار شد اما دستگیر نشدند.

هم‌کاری، هم‌یاری
من توقعم از همکارانم این است که کارشان را درست و به نحو احسن انجام بدهند. کسی سر شیفت نخوابد. به موقع بروند و بیایند و کنترل و نظارت دقیق و درست باشد. خودم هم تلاش می‌کنم تا نهایت همکاری را با آن‌ها داشته باشم. مثلا در زمستان معمولا به دلیل کوهستانی بودن جاده و یخ‌بندان گاهی همکاران در همه‌ی قسمت‌ها با تاخیر می‌رسند. چونباید منتظر باشند که اداره‌ی راهداری بیاید و شن و نمک در جاده بریزد تا راه باز شود. در این مواقع خودم شیفت را تحویل می‌گیرم تا همکاران در شیفت بعدی برسند.

رادیوعظام در کلیبر
قبلا زیاد با رادیوعظام آشنا نبودم اما الان یکی دوماهی هست که پیام‌های همکاران را در صفحه‌ی رادیوعظام دنبال می‌کنم. برنامه‌ی رادیوعظام در کلیبر هم خیلی خوب بود. خانواده‌هایمان خیلی خوش‌حال شدند. پسر ده ساله‌م و همسرم آمده بودند. همسرم خیلی برنامه‌ی کلاس را دوست داشتند و تعریف می‌کردند. برنامه و کلاس‌هایی که برای بچه‌ها داشتند هم واقعا خوب بود.
در منطقه‌ و محل زندگی ما زیاد کارخانه‌ای نیست. از وقتی این کارخانه این‌جا ساخته شده می‌توانیم کنار خانواده‌مان باشیم. اگر این‌جا کارخانه‌ای نباشد امثال من باید برای کار به تهران و شیراز و آبادان و تبریز برویم. مثل کاری که قبلا مجبور بودم انجام بدهم. ما واقعا خوش‌حالیم که به لطف حاج‌آقا که مثل پدر معنوی ما هستند می‌توانیم در محل زندگی و زادگاه خودمان کار کنیم و خرج خانواده را بدهیم.
برچسب‌ها
سازه سیم