https://www.radioezam.com/mbcs/
واقعگرایی را آموزش بدهیم
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ | منبع: رادیو عظام
گفتوگو با دکتر بهار صادقی
در تقویمهای جهانی دهم سپتامبر برابر با نوزدهم شهریور را روز جهانی پیشگیری از خودکشی نامیدهاند. مناسبتی مهم که آگاهسازی دربارهی آن میتواند بر سرنوشت فرد و جامعه تاثیر مهمی بگذارد. با دکتر بهار صادقی شناختدرمانگر دربارهی این موضوع صحبت کردهایم. دکتر صادقی رواندرمانی را تقریبا از ۱۲ سال پیش شروع کرده است و چند سالی است که همراه گروه رادیو عظام کارگاههای مهارتهای زندگی را برای پرسنل کارخانههای عظام و همسران آنها برگزار میکند.
افکار خودکشی چه زمانی به سراغ فرد میآید و چند درصد افراد جامعه را درگیر میکند؟
افکار خودکشی معمولا از سنین بلوغ به بعد در ۱۵ درصد افراد به وجود میآید. یعنی تقریبا از هر ۱۰۰ نفر ۱۵ نفر به خودکشی فکر میکنند. از این ۱۵ درصد، درصد بسیار کمتری هستند که اقدام به خودکشی میکنند. و یک درصد کمتری هستند که خودکشی موفق دارند، یعنی متاسفانه در اقدام به خودکشی جان خود را از دست میدهند. پس این را در نظر داشته باشیم که افکار خودکشی غیرشایع و نادر نیست. یعنی در جامعه و در بین یک جمع ۵۰ نفری ۷ نفر به خودکشی فکر میکنند.
وضعیت جامعه چقدر در تمایل به خودکشی موثر است؟
یکی از نکات مهمی که باید به آن تاکید کنم این است که خودکشی یک مسئلهی شخصی است. یعنی عواملی که روی تفکرات مربوط به خودکشی و اقدام آن تاثیر دارند مسائل شخصی هستند. ابعاد اجتماعی نمیتوانیم برای این تفکر در نظر بگیریم. یا عوامل اجتماعی را حداقل تا جایی که من در جریان هستم چندان در اقدام به خودکشی موثر نمیدانم. مسئلهی دیگر این است که اتفاقا برعکس در جوامع وقتی که شرایط بحرانی پیش میآید مثلا جنگ، زلزله یا سونامی اتفاق میافتد، آمار خودکشی پایین میآید. آدمها اتفاقا خودکشی نمیکنند و اتفاقا میزان زاد و ولد در این جامعهها بالا میرود. اینطور میخواهم بگویم به خودکشی به عنوان یک امر شخصی نگاه کنید.
چه عواملی در زندگی شخصی یک فرد میتواند او را به فکر خودکشی بیندازد؟
یکی از مهمترین چیزها افسردگی و بیماریهای روانی است. حالا نه فقط افسردگی. بقیهی بیماریهای روانی هم احتمال خودکشی را بیشتر میکند. یعنی اقدام به خودکشی در بیماران روانی از سایر افراد بیشتر است. این بیماریها فقط افسردگی نیست. اتفاقا اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی هم هست. درواقع بیماریهایی که به درمانهای دارویی خیلی جدیتر نیاز دارند، حتی بیشتر از افسردگی فرد را مستعد خودکشی میکنند. در این بحث زمینهی ژنتیک هم خیلی مهم است و متاسفانه ممکن است این آدمها ژن آن بیماریها را با خود حمل کنند. داشتن آن ژنها و به وجود آمدن بیماری شرایط خودکشی را فراهم میکند.
اگر ژنتیک را کنار بگذاریم، چطور ممکن است این اتفاق بیفتد؟
اگر زمینهی ژنتیک و این چیزها را کنار بگذاریم چند مفهوم است که بررسی آنها میتواند در برخورد و کنترل افکار مربوط به خودکشی به ما کمک کند. یکی از آنها امید است، فردی که خودکشی میکند به هر دلیلی امید خود ر از دست داده. حتی اینطور نیست که امید او تمام شده باشد. امید را از دست داده است یعنی هیچ امیدی ندارد.
امید یعنی من احتمال دهم در آینده میتوانم به چیزی که میخواهم برسم یا اگر الان شرایط نامطلوبی دارم و ناراضی هستم بتوانم راضیتر از چیزی شوم که الان هستم. چیزی که میخواهم روی آن تاکید کنم این است که امید یک احتمال است. یعنی احتمالی که اوضاع بهتر میشود. وقتی که فرد طوری فکر کند انگار هیچ امید و احتمالی برای بهتر شدن اوضاع وجود ندارد، امکان این که خودکشی کند، بیشتر میشود. مفهوم دیگری که در رابطه با خودکشی خوب است به آن اشاره شود مفهوم رضایت است. در مواردی که نارضایتی مزمن از زندگی وجود دارد باز احتمال شکل گرفتن افکار خودکشی و به تبع آن اقدام به خودکشی بیشتر میشود.
دربارهی مفهوم رضایت بیشتر توضیح میدهید.
من نمیگویم وقتی که فرد خوشحال نباشد خودکشی میکند. میگویم وقتی راضی نباشد خودکشی میکند. چون همیشه رضایت و شادی ممکن است با هم، همپوشانی صد در صد نداشته باشند. شرایطی هست که فرد ممکن است خوشحال نباشد ولی از کاری که میکند راضی است. مثل کسی که تمرینات ورزشی سخت میکند، بدنش درد میگیرد، خوشحال نیست ولی راضی است. کسی که روزه است وسط ظهر تابستان ممکن است خوشحال نباشد از این که تشنه است ولی راضی از این است که مقاومت میکند. یا کسی که در زندان شکنجه میشود خوشحال نیست از این که شکنجه میشود ولی راضی از این است که مقاومت میکند. بنابراین چیزی که به آن احتیاج داریم این است که روی رضایتمندی افراد از زندگی کار کنیم، نه روی خوشحال کردن آنها. چون خوشحالی هیجانی است که ممکن است عمر کوتاهی داشته باشد. برای دقایقی فرد خوشحال است و بعد که خوشحال نباشد دوباره همان آش و همان کاسه و تفکرات خودکشی سرجای خود برمیگردد، حتی با شدت بیشتر. ولی رضایتمندی حالتی است که نسبت به شادی پایدارتر است. یعنی انسان در مسیری قرار بگیرد که از فعالیتهایش راضی باشد. اگر امروز راضی است احتمال این که فردا هم در همین مسیر راضی باشد خیلی بیشتر است ولی ممکن است امروز خوشحال باشد و فردا نه.
چطور میتوانیم رضایتمندی را تقویت کنیم؟
برای خودمان یا اطرافیانمان که ممکن است در فکر خودکشی باشند، اهداف کوتاه مدت قابل دسترس تعریف کنیم. فرد به خاطر احساس نزدیک شدن به هدف، حس رضایتمندی بیشتری خواهد داشت و به این وسیله افکار مربوط به خودکشی عقب رانده میشود. البته ممکن است برای همیشه حذف نشود و اگر دوباره احساس رضایتمندی از زندگی پایین بیاید، افکار خودکشی زنده شود ولی عقب میماند. البته این کارها برای پیشگیری از به وجود آمدن این تفکرات است.
با کسی که خیلی جدی در فکر خودکشی است یا قبلا این کار را انجام داده، چطور باید برخورد کنیم؟
در این مواقع در درجهی اول مراجعه به روانپزشک و درمان دارویی ضروری است، یعنی قبل از هر چیزی وقتی اقدام اتفاق افتاده یا فرد به اقدام خیلی نزدیک است باید تحت درمان دارویی قرار بگیرد.
برای نوجوانها که ابتدای مسیر زندگی هستند چه کاری میتوان انجام داد؟
مسئلهای که باید به نوجوانها آموزش داده شود، واقعگرا بودن در مقابل آرمانگرا بودن است، یعنی رئالیست بودن در مقابل ایدئالیست بودن. یعنی نوجوانان به گونهای تربیت شوند که توانایی مواجهه با واقعیتهای زندگی را داشته باشند. وقتی که در سنین نوجوانی هستند یک بزرگسالی آرمانی برای آنها تصویر نشود تا وقتی بزرگسال شدند و به آن نرسیدند ناامید شوند. نوجوانها را برای آینده و زندگیای که قرار است با آن مواجه شوند آماده کنیم. یعنی قرار نیست از کودکی و نوجوانی برای اینها تصاویر آرمانی از زندگی درست کنیم. معنی بزرگ شدن این نیست که به همه ی آرزوهای دوران کودکی برسیم . با پرورش این توقع بچه بعدها به بزرگسالی تبدیل میشود که احتمال ناامیدی و نارضایتی او بیشتر است و چون سطح انتظارش از زندگی و برآورده شدن آرزوهای کودکی بسیار بالا و غیرواقعی است تصور میکند شرایط قرار نیست بهتر شود. یعنی با خودش میگوید احتمال این که من به چیزی که میخواهم برسم وجود ندارد و اقدام به خودکشی میکند.
دربارهی این موضوع بیشتر توضیح میدهید.
از جمله چیزهایی که خوب است به صورت واقعی با آن برخورد شود مسئله غم و اندوه است. این دو جزو واقعیتهای زندگی است. یک کودک و یک نوجوان لازم است که بداند در زندگی عادی و طبیعی ممکن است دچار غم و اندوه شود. غم و اندوه اگر که در عملکرد زندگی عادی فرد مشکلی به وجود نیاورد یک بیماری نیست. ممکن است ما صبح از خواب بیدار شویم احساس غم داشته باشیم ولی لباس میپوشیم به سر کار میرویم، کارمان را انجام میدهیم و تا عصر به خانه برمیگردیم. در حالی که هنوز غمگین هستیم. هیچ اشکالی هم ندارد. برای هر انسان سالمی هم این پیش میآید. غم و اندوه وقتی مشکلساز میشود و احتیاج به مداخلات درمانی دارویی دارد که فرد به خاطر غم و اندوه مثلا سرکار نمیرود، غذا نمیخورد، حمام نمیرود، یا معاشرت نمیکند.
در این افراد میل به غذا کم میشود. بیمار کمحرف میشود و صحبت نمیکند و حوصلهی مهمانی رفتن ندارد. به نظافت شخصی رسیدگی نمیکند و به سر و وضع خود نمیرسد. کمتحرک میشود و بیشتر یک جا خوابیده است، کاری نمیکند. چون امیدی به بهتر شدن اوضاع ندارد. درواقع امید خود را برای بهتر شدن اوضاع از دست داده، پس میگوید چرا کاری بکنم. یک چنین فردی اگر دانشجو باشد ممکن است دیگر دانشگاه نرود، اگر کارمند است ممکن است کار نکند، اگر کارگر است ممکن است دیگر کارخانه نرود. در این موارد ما باید دقت کنیم اگر در اطرافیانمان چنین مواردی را دیدیم حتما عزیزمان را پیش پزشک متخصص ببریم.
مسئلهی دیگر در مورد بازبخش اخبار خودکشی است؟ در چنین شرایطی باید چه کاری انجام دهیم؟
متاسفانه خودکشی یک انتخاب شخصی است، یعنی یکی ممکن است در زندگی انتخاب کند که خود را بکشد. حالا از بعد پزشکی و بهداشتی ما اعتقاد داریم که این انتخاب یک انتخاب نادرست و غلط است. آیا ما هر انتخاب غلط افراد را اعلام میکنیم. مثلا یکی ممکن است یک انتخاب غلط در ازدواج کرده باشد آیا این تبدیل به اخبار میشود؟ خیر واقعا دلیلی ندارد که اخبار مربوط به خودکشی هم بازپخش شود. به جای آن باید دانش مربوط به راهکارهای جلوگیری از اقدام به خودکشی گفته شود. درواقع وقتی ما این دانش را افزایش دهیم احتمال خودکشی را کم میکنیم اما وقتی اخبار مربوط به خودکشی را منتشر کنیم احتمال اینکه این ایده، جرات و جسارتی را در دیگران به وجود بیاورد بیشتر میکنیم. حتی توصیهی من این است که ما خود این کلمه را هم استفاده نکنیم.
در مورد این روز اگر نکتهای باقی مانده، بفرمایید.
من تاکیدم فقط روی تربیت نوجوانان است که برای ورود به جامعه واقعگرا باشند، نه خیالباف. چون خطر خودکشی در افراد خیالباف خیلی بیشتر است.
در تقویمهای جهانی دهم سپتامبر برابر با نوزدهم شهریور را روز جهانی پیشگیری از خودکشی نامیدهاند. مناسبتی مهم که آگاهسازی دربارهی آن میتواند بر سرنوشت فرد و جامعه تاثیر مهمی بگذارد. با دکتر بهار صادقی شناختدرمانگر دربارهی این موضوع صحبت کردهایم. دکتر صادقی رواندرمانی را تقریبا از ۱۲ سال پیش شروع کرده است و چند سالی است که همراه گروه رادیو عظام کارگاههای مهارتهای زندگی را برای پرسنل کارخانههای عظام و همسران آنها برگزار میکند.
افکار خودکشی چه زمانی به سراغ فرد میآید و چند درصد افراد جامعه را درگیر میکند؟
افکار خودکشی معمولا از سنین بلوغ به بعد در ۱۵ درصد افراد به وجود میآید. یعنی تقریبا از هر ۱۰۰ نفر ۱۵ نفر به خودکشی فکر میکنند. از این ۱۵ درصد، درصد بسیار کمتری هستند که اقدام به خودکشی میکنند. و یک درصد کمتری هستند که خودکشی موفق دارند، یعنی متاسفانه در اقدام به خودکشی جان خود را از دست میدهند. پس این را در نظر داشته باشیم که افکار خودکشی غیرشایع و نادر نیست. یعنی در جامعه و در بین یک جمع ۵۰ نفری ۷ نفر به خودکشی فکر میکنند.
وضعیت جامعه چقدر در تمایل به خودکشی موثر است؟
یکی از نکات مهمی که باید به آن تاکید کنم این است که خودکشی یک مسئلهی شخصی است. یعنی عواملی که روی تفکرات مربوط به خودکشی و اقدام آن تاثیر دارند مسائل شخصی هستند. ابعاد اجتماعی نمیتوانیم برای این تفکر در نظر بگیریم. یا عوامل اجتماعی را حداقل تا جایی که من در جریان هستم چندان در اقدام به خودکشی موثر نمیدانم. مسئلهی دیگر این است که اتفاقا برعکس در جوامع وقتی که شرایط بحرانی پیش میآید مثلا جنگ، زلزله یا سونامی اتفاق میافتد، آمار خودکشی پایین میآید. آدمها اتفاقا خودکشی نمیکنند و اتفاقا میزان زاد و ولد در این جامعهها بالا میرود. اینطور میخواهم بگویم به خودکشی به عنوان یک امر شخصی نگاه کنید.
چه عواملی در زندگی شخصی یک فرد میتواند او را به فکر خودکشی بیندازد؟
یکی از مهمترین چیزها افسردگی و بیماریهای روانی است. حالا نه فقط افسردگی. بقیهی بیماریهای روانی هم احتمال خودکشی را بیشتر میکند. یعنی اقدام به خودکشی در بیماران روانی از سایر افراد بیشتر است. این بیماریها فقط افسردگی نیست. اتفاقا اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی هم هست. درواقع بیماریهایی که به درمانهای دارویی خیلی جدیتر نیاز دارند، حتی بیشتر از افسردگی فرد را مستعد خودکشی میکنند. در این بحث زمینهی ژنتیک هم خیلی مهم است و متاسفانه ممکن است این آدمها ژن آن بیماریها را با خود حمل کنند. داشتن آن ژنها و به وجود آمدن بیماری شرایط خودکشی را فراهم میکند.
اگر ژنتیک را کنار بگذاریم، چطور ممکن است این اتفاق بیفتد؟
اگر زمینهی ژنتیک و این چیزها را کنار بگذاریم چند مفهوم است که بررسی آنها میتواند در برخورد و کنترل افکار مربوط به خودکشی به ما کمک کند. یکی از آنها امید است، فردی که خودکشی میکند به هر دلیلی امید خود ر از دست داده. حتی اینطور نیست که امید او تمام شده باشد. امید را از دست داده است یعنی هیچ امیدی ندارد.
امید یعنی من احتمال دهم در آینده میتوانم به چیزی که میخواهم برسم یا اگر الان شرایط نامطلوبی دارم و ناراضی هستم بتوانم راضیتر از چیزی شوم که الان هستم. چیزی که میخواهم روی آن تاکید کنم این است که امید یک احتمال است. یعنی احتمالی که اوضاع بهتر میشود. وقتی که فرد طوری فکر کند انگار هیچ امید و احتمالی برای بهتر شدن اوضاع وجود ندارد، امکان این که خودکشی کند، بیشتر میشود. مفهوم دیگری که در رابطه با خودکشی خوب است به آن اشاره شود مفهوم رضایت است. در مواردی که نارضایتی مزمن از زندگی وجود دارد باز احتمال شکل گرفتن افکار خودکشی و به تبع آن اقدام به خودکشی بیشتر میشود.
دربارهی مفهوم رضایت بیشتر توضیح میدهید.
من نمیگویم وقتی که فرد خوشحال نباشد خودکشی میکند. میگویم وقتی راضی نباشد خودکشی میکند. چون همیشه رضایت و شادی ممکن است با هم، همپوشانی صد در صد نداشته باشند. شرایطی هست که فرد ممکن است خوشحال نباشد ولی از کاری که میکند راضی است. مثل کسی که تمرینات ورزشی سخت میکند، بدنش درد میگیرد، خوشحال نیست ولی راضی است. کسی که روزه است وسط ظهر تابستان ممکن است خوشحال نباشد از این که تشنه است ولی راضی از این است که مقاومت میکند. یا کسی که در زندان شکنجه میشود خوشحال نیست از این که شکنجه میشود ولی راضی از این است که مقاومت میکند. بنابراین چیزی که به آن احتیاج داریم این است که روی رضایتمندی افراد از زندگی کار کنیم، نه روی خوشحال کردن آنها. چون خوشحالی هیجانی است که ممکن است عمر کوتاهی داشته باشد. برای دقایقی فرد خوشحال است و بعد که خوشحال نباشد دوباره همان آش و همان کاسه و تفکرات خودکشی سرجای خود برمیگردد، حتی با شدت بیشتر. ولی رضایتمندی حالتی است که نسبت به شادی پایدارتر است. یعنی انسان در مسیری قرار بگیرد که از فعالیتهایش راضی باشد. اگر امروز راضی است احتمال این که فردا هم در همین مسیر راضی باشد خیلی بیشتر است ولی ممکن است امروز خوشحال باشد و فردا نه.
چطور میتوانیم رضایتمندی را تقویت کنیم؟
برای خودمان یا اطرافیانمان که ممکن است در فکر خودکشی باشند، اهداف کوتاه مدت قابل دسترس تعریف کنیم. فرد به خاطر احساس نزدیک شدن به هدف، حس رضایتمندی بیشتری خواهد داشت و به این وسیله افکار مربوط به خودکشی عقب رانده میشود. البته ممکن است برای همیشه حذف نشود و اگر دوباره احساس رضایتمندی از زندگی پایین بیاید، افکار خودکشی زنده شود ولی عقب میماند. البته این کارها برای پیشگیری از به وجود آمدن این تفکرات است.
با کسی که خیلی جدی در فکر خودکشی است یا قبلا این کار را انجام داده، چطور باید برخورد کنیم؟
در این مواقع در درجهی اول مراجعه به روانپزشک و درمان دارویی ضروری است، یعنی قبل از هر چیزی وقتی اقدام اتفاق افتاده یا فرد به اقدام خیلی نزدیک است باید تحت درمان دارویی قرار بگیرد.
برای نوجوانها که ابتدای مسیر زندگی هستند چه کاری میتوان انجام داد؟
مسئلهای که باید به نوجوانها آموزش داده شود، واقعگرا بودن در مقابل آرمانگرا بودن است، یعنی رئالیست بودن در مقابل ایدئالیست بودن. یعنی نوجوانان به گونهای تربیت شوند که توانایی مواجهه با واقعیتهای زندگی را داشته باشند. وقتی که در سنین نوجوانی هستند یک بزرگسالی آرمانی برای آنها تصویر نشود تا وقتی بزرگسال شدند و به آن نرسیدند ناامید شوند. نوجوانها را برای آینده و زندگیای که قرار است با آن مواجه شوند آماده کنیم. یعنی قرار نیست از کودکی و نوجوانی برای اینها تصاویر آرمانی از زندگی درست کنیم. معنی بزرگ شدن این نیست که به همه ی آرزوهای دوران کودکی برسیم . با پرورش این توقع بچه بعدها به بزرگسالی تبدیل میشود که احتمال ناامیدی و نارضایتی او بیشتر است و چون سطح انتظارش از زندگی و برآورده شدن آرزوهای کودکی بسیار بالا و غیرواقعی است تصور میکند شرایط قرار نیست بهتر شود. یعنی با خودش میگوید احتمال این که من به چیزی که میخواهم برسم وجود ندارد و اقدام به خودکشی میکند.
دربارهی این موضوع بیشتر توضیح میدهید.
از جمله چیزهایی که خوب است به صورت واقعی با آن برخورد شود مسئله غم و اندوه است. این دو جزو واقعیتهای زندگی است. یک کودک و یک نوجوان لازم است که بداند در زندگی عادی و طبیعی ممکن است دچار غم و اندوه شود. غم و اندوه اگر که در عملکرد زندگی عادی فرد مشکلی به وجود نیاورد یک بیماری نیست. ممکن است ما صبح از خواب بیدار شویم احساس غم داشته باشیم ولی لباس میپوشیم به سر کار میرویم، کارمان را انجام میدهیم و تا عصر به خانه برمیگردیم. در حالی که هنوز غمگین هستیم. هیچ اشکالی هم ندارد. برای هر انسان سالمی هم این پیش میآید. غم و اندوه وقتی مشکلساز میشود و احتیاج به مداخلات درمانی دارویی دارد که فرد به خاطر غم و اندوه مثلا سرکار نمیرود، غذا نمیخورد، حمام نمیرود، یا معاشرت نمیکند.
در این افراد میل به غذا کم میشود. بیمار کمحرف میشود و صحبت نمیکند و حوصلهی مهمانی رفتن ندارد. به نظافت شخصی رسیدگی نمیکند و به سر و وضع خود نمیرسد. کمتحرک میشود و بیشتر یک جا خوابیده است، کاری نمیکند. چون امیدی به بهتر شدن اوضاع ندارد. درواقع امید خود را برای بهتر شدن اوضاع از دست داده، پس میگوید چرا کاری بکنم. یک چنین فردی اگر دانشجو باشد ممکن است دیگر دانشگاه نرود، اگر کارمند است ممکن است کار نکند، اگر کارگر است ممکن است دیگر کارخانه نرود. در این موارد ما باید دقت کنیم اگر در اطرافیانمان چنین مواردی را دیدیم حتما عزیزمان را پیش پزشک متخصص ببریم.
مسئلهی دیگر در مورد بازبخش اخبار خودکشی است؟ در چنین شرایطی باید چه کاری انجام دهیم؟
متاسفانه خودکشی یک انتخاب شخصی است، یعنی یکی ممکن است در زندگی انتخاب کند که خود را بکشد. حالا از بعد پزشکی و بهداشتی ما اعتقاد داریم که این انتخاب یک انتخاب نادرست و غلط است. آیا ما هر انتخاب غلط افراد را اعلام میکنیم. مثلا یکی ممکن است یک انتخاب غلط در ازدواج کرده باشد آیا این تبدیل به اخبار میشود؟ خیر واقعا دلیلی ندارد که اخبار مربوط به خودکشی هم بازپخش شود. به جای آن باید دانش مربوط به راهکارهای جلوگیری از اقدام به خودکشی گفته شود. درواقع وقتی ما این دانش را افزایش دهیم احتمال خودکشی را کم میکنیم اما وقتی اخبار مربوط به خودکشی را منتشر کنیم احتمال اینکه این ایده، جرات و جسارتی را در دیگران به وجود بیاورد بیشتر میکنیم. حتی توصیهی من این است که ما خود این کلمه را هم استفاده نکنیم.
در مورد این روز اگر نکتهای باقی مانده، بفرمایید.
من تاکیدم فقط روی تربیت نوجوانان است که برای ورود به جامعه واقعگرا باشند، نه خیالباف. چون خطر خودکشی در افراد خیالباف خیلی بیشتر است.