https://www.radioezam.com/6KoR/
مثل یک مدرسه
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ | منبع: رادیو عظام
ابراهیم محسنیان
مسئول انبار فیاکو
وقتی قصد کردیم با یکی از پرسنل فیاکو مصاحبه کنیم همکاران رادیوعظام مدرسه از مرد جوان خوشصحبتی اسم میبردند که در سفر به خرمشهر با او آشنا شده بودند. ابراهیم محسنیان متولد سال ١٣٦٨ در خرمشهر و صاحب سه فرزند پنج، شش و هفت ساله است. ایشان کار در عظام را از خط تولید شروع کردند و الان مسئول انبار سایت فیاکو هستند.
یک روز در انبار عظام
هفت صبح انگشت میزنیم و وارد میشویم. یک روز کاری معمولی تا ساعت چهار و بیست دقیقه بعدازظهر طول میکشد. وظایف روتین ما در انبار فیاکو شامل کارهای ارسال، تزریق خط، کنترل مصرف، رصد دریافتها، ورودی چه از گمرک و چه خریدهای داخلی، جمعآوری و ارسال حوالهها است. در مواردی که کارها بیشتر طول بکشد مثلا خروج بار، تا هفت و بیست دقیقه بعدازظهر میمانیم. حتی در مواردی که ورودی جنس از کمرگ داریم باید خارج از این ساعات هم حضور داشته باشیم و بار را تحویل بگیریم.
شروع کار، شروع زندگی
تا قبل از استخدام در فیاکو همزمان با تحصیل گاهی نیمهوقت کار میکردم. بعد از اتمام درسم دو نفر از همکلاسیهایم که به تازگی در کارخانه مشغول به کار شده بودند من را برای کار به فیاکو معرفی کردند. آن زمان پدرم به رحمت خدا رفته بود و من با لطف خدا و حمایت مادرم تشکیل خانواده داده بودم. بعد از عقد دنبال کار ثابت میگشتم که زندگی را شروع کنم. آمدم مصاحبه و استخدام شدم. از آن زمان دارم زندگی و خانوادهام را از راه همین کار میگذرانم. من واقعا ممنونم که روز اول به من اعتماد کردند. همیشه خودم را یک سرباز برای عظام میدانم و هر کجا که نیاز باشد خدمت میکنم.
همکاران دوستداشتنی من
ما در انبار فیاکو پنج نفر هستیم. دو نفر از همکاران من در انبار ناشنوا هستند. بعضی وقتها دیگران از من میپرسند برایت سخت نیست با کسی که نمیشنود کار کنی. ولی من واقعا از کار کردن با آنها لذت میبرم و خوشحالم که همکاری با آنها به من مهارت ارتباط برقرار کردن با زبان اشاره را اضافه کرد.
سختیها و مشکلات
سختترین قسمت کار من فشاری است که استرس مسئولیت به آدم وارد میکند. این کار توجه و حساسیت و دقت صددرصدی میخواهد. قبلا یک سری مشکلات مثل کمبود تجهیزات داشتیم اما خداراشکر دست به دست هم دادیم و تجهیزات فراهم شد. مشکل دیگر بسته بودن فضای انبار است. با وجودی که محیط تهویه دارد ولی با توجه به گرمای شدید شهر و محیط بسته گاهی اذیت میشویم. به همین دلیل رعایت مسائل بهداشتی با وسواس خیلی بالا برای کارکنان انبار اهمیت خیلی بیشتری پیدا میکند.
روز فراموشنشدنی
بعد از برنامهای که رادیوعظام مدرسه در خرمشهر داشت بچههای من همچنان درخواست دارند که باز هم به محل کارم بیایند. شوقی که من آن روز در چشمهای بچهها دیدم مثالزدنی بود.
آن روز من خودم هم باید توی محیط کار میبودم. صبح بچه را برای همکاری کردن اینطور آماده کرده بودم که شما بروید آنجا بخورید و بخندید و بازی کنید. وقتی همکارتان با دخترم مصاحبه کرده بود؛ پرسید شما امروز واسه چی اومدی. بچه هم از همه جا بی خبر گفته اومدم واسه خوردن. آن روز هر دقیقهش خاطرهای خوب بود. حتی اینکه بچهها توی دفتر کار بازی کردند و به هم ریختند و رفتند.
نیاز به باهم بودن
این که بچهها با فرزندان همکارها و همسران هم با هم آشنا شدند از خوبیهای برنامه مدرسه در فیاکو بود. از طرفی ما بعضی وقتها به فرزندانمان احساس دین میکنیم. این که به واسطهی کار گاهی شاید نتوانیم آنچنان که لازم است در خانه با بچهها وقت بگذرانیم. چنین برنامههایی واقعا در جهت صمیمیت خانواده خوب است. این که همسران و فرزندان ما ببینند وقتی پدر نیست کجاست و چه میکند و چه کار و مسئولیت سنگینی دارد در پذیرش و همراهیشان بسیار موثر است.
از گذشته تا به آینده
من از این کار خیلی آموختم. این کار به من در همه چیز مثل ساماندهی و مدیریت زندگی کمک کردهاست. من به خاطر پیشرفتم در این سالها، از روزی که در خط تولید بودم تا الان که مدیر انبار هستم، خودم را مدیون همهی اطرافیانم میدانم. از خانواده گرفته تا همکارانم و مدیرم و هرکسی که طی این سالها کنارم بوده است. بالاتر از همه از حاجآقا عباس متشکرم. از اعتمادی که به بچههای خوزستان دارند و اینجا را برای سرمایهگذاری انتخاب کردند. این کار ایشان باعث شد اعتماد سایر کارآفرینان هم به شهر ما جلب بشود و با شنیدن نام هلدینگ عظام تمایل به سرمایهگذاری در این شهر پیدا کنند تا رفته رفته دیگر خرمشهر شهر محروم شمرده نشود.
مسئول انبار فیاکو
وقتی قصد کردیم با یکی از پرسنل فیاکو مصاحبه کنیم همکاران رادیوعظام مدرسه از مرد جوان خوشصحبتی اسم میبردند که در سفر به خرمشهر با او آشنا شده بودند. ابراهیم محسنیان متولد سال ١٣٦٨ در خرمشهر و صاحب سه فرزند پنج، شش و هفت ساله است. ایشان کار در عظام را از خط تولید شروع کردند و الان مسئول انبار سایت فیاکو هستند.
یک روز در انبار عظام
هفت صبح انگشت میزنیم و وارد میشویم. یک روز کاری معمولی تا ساعت چهار و بیست دقیقه بعدازظهر طول میکشد. وظایف روتین ما در انبار فیاکو شامل کارهای ارسال، تزریق خط، کنترل مصرف، رصد دریافتها، ورودی چه از گمرک و چه خریدهای داخلی، جمعآوری و ارسال حوالهها است. در مواردی که کارها بیشتر طول بکشد مثلا خروج بار، تا هفت و بیست دقیقه بعدازظهر میمانیم. حتی در مواردی که ورودی جنس از کمرگ داریم باید خارج از این ساعات هم حضور داشته باشیم و بار را تحویل بگیریم.
شروع کار، شروع زندگی
تا قبل از استخدام در فیاکو همزمان با تحصیل گاهی نیمهوقت کار میکردم. بعد از اتمام درسم دو نفر از همکلاسیهایم که به تازگی در کارخانه مشغول به کار شده بودند من را برای کار به فیاکو معرفی کردند. آن زمان پدرم به رحمت خدا رفته بود و من با لطف خدا و حمایت مادرم تشکیل خانواده داده بودم. بعد از عقد دنبال کار ثابت میگشتم که زندگی را شروع کنم. آمدم مصاحبه و استخدام شدم. از آن زمان دارم زندگی و خانوادهام را از راه همین کار میگذرانم. من واقعا ممنونم که روز اول به من اعتماد کردند. همیشه خودم را یک سرباز برای عظام میدانم و هر کجا که نیاز باشد خدمت میکنم.
همکاران دوستداشتنی من
ما در انبار فیاکو پنج نفر هستیم. دو نفر از همکاران من در انبار ناشنوا هستند. بعضی وقتها دیگران از من میپرسند برایت سخت نیست با کسی که نمیشنود کار کنی. ولی من واقعا از کار کردن با آنها لذت میبرم و خوشحالم که همکاری با آنها به من مهارت ارتباط برقرار کردن با زبان اشاره را اضافه کرد.
سختیها و مشکلات
سختترین قسمت کار من فشاری است که استرس مسئولیت به آدم وارد میکند. این کار توجه و حساسیت و دقت صددرصدی میخواهد. قبلا یک سری مشکلات مثل کمبود تجهیزات داشتیم اما خداراشکر دست به دست هم دادیم و تجهیزات فراهم شد. مشکل دیگر بسته بودن فضای انبار است. با وجودی که محیط تهویه دارد ولی با توجه به گرمای شدید شهر و محیط بسته گاهی اذیت میشویم. به همین دلیل رعایت مسائل بهداشتی با وسواس خیلی بالا برای کارکنان انبار اهمیت خیلی بیشتری پیدا میکند.
روز فراموشنشدنی
بعد از برنامهای که رادیوعظام مدرسه در خرمشهر داشت بچههای من همچنان درخواست دارند که باز هم به محل کارم بیایند. شوقی که من آن روز در چشمهای بچهها دیدم مثالزدنی بود.
آن روز من خودم هم باید توی محیط کار میبودم. صبح بچه را برای همکاری کردن اینطور آماده کرده بودم که شما بروید آنجا بخورید و بخندید و بازی کنید. وقتی همکارتان با دخترم مصاحبه کرده بود؛ پرسید شما امروز واسه چی اومدی. بچه هم از همه جا بی خبر گفته اومدم واسه خوردن. آن روز هر دقیقهش خاطرهای خوب بود. حتی اینکه بچهها توی دفتر کار بازی کردند و به هم ریختند و رفتند.
نیاز به باهم بودن
این که بچهها با فرزندان همکارها و همسران هم با هم آشنا شدند از خوبیهای برنامه مدرسه در فیاکو بود. از طرفی ما بعضی وقتها به فرزندانمان احساس دین میکنیم. این که به واسطهی کار گاهی شاید نتوانیم آنچنان که لازم است در خانه با بچهها وقت بگذرانیم. چنین برنامههایی واقعا در جهت صمیمیت خانواده خوب است. این که همسران و فرزندان ما ببینند وقتی پدر نیست کجاست و چه میکند و چه کار و مسئولیت سنگینی دارد در پذیرش و همراهیشان بسیار موثر است.
از گذشته تا به آینده
من از این کار خیلی آموختم. این کار به من در همه چیز مثل ساماندهی و مدیریت زندگی کمک کردهاست. من به خاطر پیشرفتم در این سالها، از روزی که در خط تولید بودم تا الان که مدیر انبار هستم، خودم را مدیون همهی اطرافیانم میدانم. از خانواده گرفته تا همکارانم و مدیرم و هرکسی که طی این سالها کنارم بوده است. بالاتر از همه از حاجآقا عباس متشکرم. از اعتمادی که به بچههای خوزستان دارند و اینجا را برای سرمایهگذاری انتخاب کردند. این کار ایشان باعث شد اعتماد سایر کارآفرینان هم به شهر ما جلب بشود و با شنیدن نام هلدینگ عظام تمایل به سرمایهگذاری در این شهر پیدا کنند تا رفته رفته دیگر خرمشهر شهر محروم شمرده نشود.