https://www.radioezam.com/0UZR/

یک خانواده‌ی عظامی

تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ | منبع: رادیو عظام
یک خانواده‌ی عظامی علیرضا استادشریف و ساقی استادشریف
یک خانواده‌ی عظامی


خانواده‌ی عظام بسیار گسترده‌ است و حدود شش هزار نفر در این مجموعه کار می‌کنند. در این میان خیلی‌ها با هم نسبت خانوادگی دارند. بعضی‌ها همین‌جا با هم ازدواج کرده‌اند و زندگی تشکیل داده‌اند و بعضی‌ها با همکاران‌شان دوست قدیمی یا همسایه‌اند. تعدادی از عظامی‌ها هم نسبت‌ پدر و فرزندی دارند و در کنار هم برای رشد و توسعه‌ی عظام کار می‌کنند. به مناسبت روز پدر رفتیم سراغ یکی از پدر و فرزندهای این مجموعه: علیرضا استادشریف و ساقی استادشریف. در یک روز سرد زمستانی با  این پدر و دختر گفت‌وگو کردیم و نظرشان را درباره‌ی کار و ورزش و زندگی پرسیدیم.

به دنبال تجربه‌های تازه

علیرضا استادشریف پنجاه و یک ساله است و بیشتر از بیست سال است که در هلدینگ عظام کار می‌کند. حوزه‌ی کاری او متفاوت با بقیه است و در امور مجوزهای عظام زیر نظر حاج‌آقا ایروانی فعالیت می‌کند. دختر او ساقی استادشریف بیست و دو ساله است و در رشته‌ی روان‌شناسی درس خوانده و حالا یک سالی است که به مجموعه‌ی عظام پیوسته. «من در قسمت طرح و توسعه در کنار آقای منفرد (کارشناس اجرایی) کار می‌کنم. شیفت کاری من از هشت صبح تا پنج عصر است. اول در قسمت منابع انسانی کارآموز بودم و بعد از پنج ماه کارآموزی با توجه به علاقه‌ام به قسمت مالی رفتم. فضای کاری هلدینگ را دوست دارم چون موقع کار همه با جدیت کار می‌کنند و اگر زمان آزاد هم باشد برخوردها دوستانه است.»

ساقی و خواهر دوقلویش ساغر بعد از تمام شدن درس به دنبال کار و کسب تجربه‌های تازه بودند که با یک پیشنهاد کاری مواجه می‌شوند. پدرشان توضیح می‌دهد: «حاج آقا گفتند ساقی بیاید این‌جا مشغول شود. هم کار یاد بگیرد هم وارد بازار شود. واقعا حقوق و مزایای عظام چنان برکتی دارد که من در جاهای دیگر چنین برکتی ندیدم.» ساغر هم در رشته‌ی سینما درس خوانده و تا به حال سه فیلم کوتاه ساخته. «صحبت کردیم بعد از ساخت این فیلم کوتاهش ان‌شاالله اگر به نتیجه رسید ایشان هم در خدمت مجموعه باشد.»

روابط پدر و دختر در محل کار

حوزه‌ی کاری‌ آقای استادشریف و دخترشان کاملا با هم متفاوت است. ساختمان‌های محل کارشان هم جدا است و ناهار را با هم نمی‌خورند. شاید در محل کار هفته‌ای یک بار همدیگر را ببینند. حتی رفت‌وآمدشان هم با هم نیست. اوایل ساقی با پدر به هلدینگ می‌آمد اما حالا تنهایی می‌آید و برمی‌گردد. خودش درباره‌ی این موضوع می‌گوید: «اول که آمدم مدام نگران بودم چیزی نشود که از چشم پدرم ببینند و چون از یک خانواده‌ایم حرفی بزنند. ولی بعدا دیگر عادی شد. به شوخی به پدرم یا من می‌گویند شبیه هم نیستید ولی کسی در مورد کار صحبتی نمی‌کند.»

علیرضا استادشریف و ساقی استادشریف

بیشتر دوستانی که در هلدینگ هستند از حضور ساقی در عظام استقبال کردند و همین خیال آقای استادشریف را راحت کرد. «من خودم راضی نبودم که دخترم برای کار به این‌جا بیاید ولی با تمام مشورت‌هایی که کردم پالس مثبت دیدم. تا به حال هم نشده در حیطه‌ی کاری اشتباهی کرده باشد که من بخواهم روی آن سرپوش بگذارم. همه‌ی کارها را تا جایی که من می‌دانم درست انجام داده. در این تمام این سال‌ها که این‌جا کار می‌کنم رابطه‌ام با بقیه، نه به عنوان همکار، که به عنوان برادر یا خواهر بوده و محیط بسیار دوستانه است. تا به حال هر کسی هم که به دخترم رسیده به صورت طنز و شوخی خیلی ما را مورد التفات قرار داده و همه با شوخی خنده رد شده.»

ساقی گاهی در خانه درباره‌ی کارها و بایدها و نبایدهای عظام با پدرش مشورت می‌کند. گاهی هم درباره‌ی اتفاق‌های روز و ماجراهایی که سر کار پیش آمده صحبت می‌کنند. اما در خارج از خانه و محیط کار رفتار پدر با دخترش مثل بقیه‌ی کارکنان است. او می‌گوید اگر قرار باشد در محل کار به دخترش مشاوره دهد، مثل بقیه‌ی افراد با او برخورد می‌کند و معتقد است: «در محیط کاری و سیستم عظام حرف اول را صداقت می‌زند. شما وقتی با مدیر و بالادستی خود صادق باشید، آن صداقت سکوی پرتاب می‌شود. به برکت همین صداقت و راستگویی هم مجموعه‌ی عظام بین مجموعه‌های دیگر زبانزد است.»

پدر و دختری که ورزشکارند

اولین دوره‌ی مسابقات فوتسال عظام در پاییز برگزار شد. نکته‌ی جالب اینکه پدر عضو تیم فوتسال مردان عظام بود و دختر هم در تیم فوتسال زنان هلدینگ بازی می‌کرد. محل زندگی‌ علیرضا استادشریف در کودکی نزدیک خانه‌ی علی پروین بوده و پدرش هم با پروین رفاقت داشته. خودش در تیم نوجوانان پرسپولیس بازی می‌کرده و بعد از آن به تیم وحدت با مربیگری مجید جلالی رفته و در نهایت وارد تیم ملی نوجوانان شده. بعد از منحل شدن وحدت هم در شاهین بازی کرده و خلاصه تا الان ورزش را کنار نگذاشته. او درباره‎ی اولین دوره‌ی مسابقات فوتسال مردان عظام می‌گوید: «اول کار بچه‌ها خیلی حرفه‌ای بازی نمی‌کردند و تعدادمان کم بود. کل مجموعه‌ی ما حدود هفده هجده نفر بودند. ولی کارخانه‌ها بالغ بر پانصد ششصد نفر کارمند و کارگر و چند تیم دارند و بهترین‌های آن‌ها در مسابقات شرکت کردند. ان‌شاالله در دفعات بعد با توجه به تجربیاتی که به دست آوردیم بتوانیم به مراحل بالاتر برویم. در تیم فوتسال ما تمام دست‌اندرکاران زحمت کشیدند و این مجموعه را درست کردند. مخصوصا حاج آقا که یکی از علایق‌شان ورزش است و بسیار برای این تیم زحمت کشیده و هزینه کردند. هر فردی که این مجموعه را می‌بیند حیرت می‌کند که در این زمانه حاج آقا چه هزینه‌ای کرده.»

ساقی هم به همراه تیم فوتسال بانوان هلدینگ عظام قهرمان اولین دوره‌ی مسابقات زنان عظام شدند. ساقی درباره‌ی پیوستنش به تیم می‌گوید: «پدرم به من اطلاع داد که عظام تیم فوتسال بانوان تشکیل داده. من هم ثبت‌نام کردم و عضو شدم. اولش هیچ کدام چیزی بلد نبودیم، جز یکی دو نفر. کلاس‌هایمان سه روز در هفته بود و بعد دو روز شد و خیلی تمرین کردیم. بعد از این همه تمرین، با کمک مربی خوبی که داشتیم، قهرمان مسابقات شدیم.» ساقی با خنده ادامه می‌دهد: «وقتی قهرمان شدیم پدر خیلی خوشحال شد. هر روز در خانه درباره‌ی آن صحبت می‌کرد. هنوز هم اگر بچه‌های تیم را ببیند باز تبریک می‌گوید.» پدر ساقی هم با اشتیاق درباره‌ی قهرمانی دخترش صحبت می‌کند: «بچه‌ها آبروی ما را خریدند. خیلی خوشحال شدم. یک تعصب خاص روی تیم پرسپولیس دارم و با قهرمانی بانوان هلدینگ احساس کردم انگار دربی را برده‌اند.»

علیرضا استادشریف و ساقی استادشریف

کارگردان پشت صحنه

پدر همیشه تا جایی که ممکن بوده تلاش کرده که ساقی و خواهر دوقلویش هر چیزی را که می‌خواهند داشته باشند. اما ساقی علاوه بر پدر از نقش مادرش هم صحبت می‌کند: «همیشه مادرم پشت پدرم بوده و به او کمک کرده.» آقای استاد شریف هم در پایان حرف‌ها از همسر خود تشکر می‌کند و می‌گوید: «من بزرگ شدن دخترانم را خیلی کم دیدم. ساغر قل اول و ساقی قل دوم، متولد تیر ۷۹ هستند که با یکی دو دقیقه فاصله از هم به دنیا آمدند. بیشتر زحمت‌شان گردن خانم من بود. از پدر و مادرم هم تشکر می‌کنم که سر سفره با نان حلال‌شان بزرگ شدم. بچه‌ها تا به امروز راه خطا نرفته‌اند و این به خاطر آن است که من سر سفره‌ی پدر مادر بزرگ شدم. پدر و مادرم به من یاد دادند که با مردم چطور رفتار کنم و بتوانم با شرایط موجود با هم‌وطن، دوست، خانواده و همکار درست برخورد کنم.» در پایان گفت‌وگو هم دوباره یادی از بنیان‌گذار هلدینگ عظام می‌کنند: «باز هم صادقانه می‌گویم حاج عباس آقا ایروانی پدر معنوی ما است. من مثل کوچک‌ترین عضو این مجموعه از ایشان تشکر می‌کنم. از خانواده‌ی محترم‌شان و از حاج‌آقا مصطفی ایروانی که همیشه گردن من حق داشتند هم تشکر می‌کنم. امیدوارم بتوانم یک روز زحمات ایشان را جبران کنم.»