https://www.radioezam.com/beeB/
رانندگی با لیفتراک سختتر از رانندگی با ماشین است
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۱ | منبع: رادیو عظام
اصغر کریمخانی
کارگر نمونهی سال 1400 تارا ذوب
اصغر کریمخانی متولد 1365 است و دوازده سال است که عضوی از خانوادهی بزرگ عظام شده. تعهد و علاقهی او به کار آنقدر زیاد بوده که در سال 1400 او را به عنوان کارگر نمونهی تاراذوب انتخاب کردند. آقای کریمخانی یکی از انبارداران این کارخانه است و روزها سوار بر لیفتراک به قسمتهای مختلف میرود. کاری که از دور به نظر هیجانانگیز است ولی از نزدیک پیچیدگیهایی دارد. از او خواستیم تا دربارهی خودش و یک روز کاریاش در عظام برای ما صحبت کند.
ورود به تاراذوب
من قبل از عظام کار آزاد داشتم. عظام اولین شرکتی بود که در آن مشغول به کار شدم. سال هشتاد و نه دنبال کار بودم و از طریق یکی از دوستانم به عظام معرفی شدم. در والا قطعه کارم را شروع کردم و تا سال نود و شش آنجا بودم. بعد از آن من را به تاراذوب منتقل کردند و در قسمت انبار مشغول به کار شدم. هم شرایطم خوب بود و هم مدیریت از من راضی بود، به خاطر همین تا الان ماندگار شدم.
یک روز معمولی کاری
ساعت کاری ما از هفت و نیم صبح که کارت میزنیم شروع میشود و تا هشت شب ادامه دارد. گاهی جمعهها هم سرکار میآییم. من در انبار کارهای انبارداری، رانندگی لیفتراک، بارگیری و خالی کردن بار، سند زدن سیستمی که مربوط به کارهای انبار است را انجام میدهم. صبح که سرکار میآیم ماشینهایی که سبد یا پالت خالی میآورند با لیفتراک خالی میکنم و تحویل بستهبندی میدهم. یک کار دیگرم این است که از واحد برنامهریزی برنامه بگیرم که امروز چه قطعههایی باید ارسال شود. مدام به آنها مراجعه میکنم و بارها را ارسال میکنم. خلاصه که هر روز با لیفتراک کار بارگیری و تخلیه بار را انجام میدهم. البته به مقدار کم تخلیه بار دستی هم داریم.
رانندگی با لیفتراک
من هم گواهینامهی ماشین دارم هم لیفتراک. رانندگی با لیفتراک خیلی هم آسان نیست و مهارت میخواهد. از اول که وارد عظام شدم رانندگی با لیفتراک را بلد نبودم و در شرکت والا قطعه یاد گرفتم. سال 1392 بود که گواهینامهاش را گرفتم. رانندگی با لیفتراک سختتر از ماشین است. خدا را شکر تا حالا با لیفتراک اصلاً تصادف نکردم و به امید خدا هم تصادف نمیکنم. البته من در این کار تنها نیستم. غیر از من دو نفر دیگر هم رانندهی لیفتراک داریم که به صورت چرخشی در قسمت تولید کار میکنند. ما در انبار با روابط دوستانه مشغول به کار هستیم و با هم خوبیم. با واحدهای دیگر هم همکاری صمیمانهای داریم. اگر چیزی از انبار بخواهند باید سیستمی درخواست بدهند و ما طبق درخواست مدیریت آنها قطعه یا چیزی را که لازم دارند، تحویل میدهیم.
خوشیها و ناخوشیهای کار
امکان دارد با توجه به کاری که انجام میدهیم کمر درد و پا درد داشته باشیم. چون کارمان با بار و بستههاست و روی لیفتراک کار میکنیم. اما در مجموع با کار کردن در عظام به این نتیجه رسیدم که واقعاً گروه عظام برای پرسنلش احترام قائل است. عظام برای کارکنانش مثل یک پشتوانه است. بیمه تکمیلی، سرویس رفت و آمد، ناهار، شام و پرداخت بن از مزایای اینجاست. من هم شغلم را دوست دارم و خیلی با اشتیاق آن را انجام میدهم. از گروه عظام، آقای ایروانی، مدیرعامل شرکتمان آقای دستوریان که واقعاً برای شرکت زحمت میکشند و همچنین از رادیو عظام تشکر میکنم.
کارگر نمونهی سال 1400 تارا ذوب
اصغر کریمخانی متولد 1365 است و دوازده سال است که عضوی از خانوادهی بزرگ عظام شده. تعهد و علاقهی او به کار آنقدر زیاد بوده که در سال 1400 او را به عنوان کارگر نمونهی تاراذوب انتخاب کردند. آقای کریمخانی یکی از انبارداران این کارخانه است و روزها سوار بر لیفتراک به قسمتهای مختلف میرود. کاری که از دور به نظر هیجانانگیز است ولی از نزدیک پیچیدگیهایی دارد. از او خواستیم تا دربارهی خودش و یک روز کاریاش در عظام برای ما صحبت کند.
ورود به تاراذوب
من قبل از عظام کار آزاد داشتم. عظام اولین شرکتی بود که در آن مشغول به کار شدم. سال هشتاد و نه دنبال کار بودم و از طریق یکی از دوستانم به عظام معرفی شدم. در والا قطعه کارم را شروع کردم و تا سال نود و شش آنجا بودم. بعد از آن من را به تاراذوب منتقل کردند و در قسمت انبار مشغول به کار شدم. هم شرایطم خوب بود و هم مدیریت از من راضی بود، به خاطر همین تا الان ماندگار شدم.
یک روز معمولی کاری
ساعت کاری ما از هفت و نیم صبح که کارت میزنیم شروع میشود و تا هشت شب ادامه دارد. گاهی جمعهها هم سرکار میآییم. من در انبار کارهای انبارداری، رانندگی لیفتراک، بارگیری و خالی کردن بار، سند زدن سیستمی که مربوط به کارهای انبار است را انجام میدهم. صبح که سرکار میآیم ماشینهایی که سبد یا پالت خالی میآورند با لیفتراک خالی میکنم و تحویل بستهبندی میدهم. یک کار دیگرم این است که از واحد برنامهریزی برنامه بگیرم که امروز چه قطعههایی باید ارسال شود. مدام به آنها مراجعه میکنم و بارها را ارسال میکنم. خلاصه که هر روز با لیفتراک کار بارگیری و تخلیه بار را انجام میدهم. البته به مقدار کم تخلیه بار دستی هم داریم.
رانندگی با لیفتراک
من هم گواهینامهی ماشین دارم هم لیفتراک. رانندگی با لیفتراک خیلی هم آسان نیست و مهارت میخواهد. از اول که وارد عظام شدم رانندگی با لیفتراک را بلد نبودم و در شرکت والا قطعه یاد گرفتم. سال 1392 بود که گواهینامهاش را گرفتم. رانندگی با لیفتراک سختتر از ماشین است. خدا را شکر تا حالا با لیفتراک اصلاً تصادف نکردم و به امید خدا هم تصادف نمیکنم. البته من در این کار تنها نیستم. غیر از من دو نفر دیگر هم رانندهی لیفتراک داریم که به صورت چرخشی در قسمت تولید کار میکنند. ما در انبار با روابط دوستانه مشغول به کار هستیم و با هم خوبیم. با واحدهای دیگر هم همکاری صمیمانهای داریم. اگر چیزی از انبار بخواهند باید سیستمی درخواست بدهند و ما طبق درخواست مدیریت آنها قطعه یا چیزی را که لازم دارند، تحویل میدهیم.
خوشیها و ناخوشیهای کار
امکان دارد با توجه به کاری که انجام میدهیم کمر درد و پا درد داشته باشیم. چون کارمان با بار و بستههاست و روی لیفتراک کار میکنیم. اما در مجموع با کار کردن در عظام به این نتیجه رسیدم که واقعاً گروه عظام برای پرسنلش احترام قائل است. عظام برای کارکنانش مثل یک پشتوانه است. بیمه تکمیلی، سرویس رفت و آمد، ناهار، شام و پرداخت بن از مزایای اینجاست. من هم شغلم را دوست دارم و خیلی با اشتیاق آن را انجام میدهم. از گروه عظام، آقای ایروانی، مدیرعامل شرکتمان آقای دستوریان که واقعاً برای شرکت زحمت میکشند و همچنین از رادیو عظام تشکر میکنم.