استرس، هیجان و چالش؛ گفتوگو با محمد اسدی، رئیس لجستیک سایت رادمان
محمد اسدی
رئیس لجستیک سایت رادمان
«لجستیک» از آن کلماتی است که اخیرا زیاد اسمش را شنیدهایم اما شاید اطلاعات چندانی دربارهی آن نداشته باشیم. اهل فن لجستیک را بخشی از زنجیرهی تامین میدانند و به زبان ساده آن را اینطور توضیح میدهند: «مدیریت فرآیند جمعآوری، ذخیره و انتقال منابع یا کالا از نقطهی مبدأ به مقصد». به بهانهی آشنایی بیشتر با این وظیفه، به سراغ محمد اسدی رئیس لجستیک سایت رادمان رفتهایم تا با کار او در هلدینگ عظام بیشتر آشنا شویم.
ما چه کار میکنیم؟
تقریبا ده سالی میشود که در بخش لجستیک فعالیت دارم. تحصیلاتم در حوزهی انبارداری بوده و پنج سال قبل از آن در عظام انباردار بودم و بعد آمدم در قسمت لجستیک. ساعت کاری ما از 7 صبح شروع میشود و تا 7 عصر طول میکشد. یکی از کارهایمان هماهنگی بین واحد انبارها، نمایندهها و واحد فروش است. در واقع تجمیع همهی حوالههای نمایندگان، برنامهریزی و ارسال اقلام نمایندهها برعهدهی ماست. کار عمدهی ما این است که حوالههایی که برای نمایندهها صادر میشود را اینجا تجمیع میکنیم که با چه نوع خودرویی ارسال بکنیم و جهت نماینده ارسال میشود. تمامی اجناسی که از شرکتهای عظام میآیند در رادمان بستهبندی و از این نقطه برای تمامی نمایندهها ارسال میشود.
شرح دقیق ماجرا
هدف سازمان این است که اقلام به صورت صحیح و سالم دست نمایندهها برسد و همینطور در ارسال هم سرعت داشته باشیم و رضایت مشتری را جلب کنیم. روند کار این است که معمولا تمامی قطعات در جعبهها بستهبندی شده و بعد از آن به صورت عمده داخل کارتن مادر میرود. تعداد اقلامی که داخل کارتن مادر میرود متنوع است. ممکن است داخل یک کارتن شش قطعه باشد یا چهار تا یا بیست تا. این موضوع به نوع جنسی که نماینده خریده بستگی دارد. بر حسب نوع بستهبندی بخش بعدی کار مشخص میشود که باید به صورت پالت بارگیری شود یا به صورت دستچین شده داخل خودرو برود. اینجا نوع خودرو را هم مشخص میکنیم. الان تقریبا با سه تا باربری به صورت دربست کار میکنیم. در کنار آن ارسال با پست، تیپاکس یا به صورت خرده بار توسط باربریها را هم داریم.
خیلی دور، خیلی نزدیک
معمولا ارسال بار به شهرهای بزرگ مثل مراکز استانها که خودروهای زیادی به آن رفت و آمد میکنند راحتتر است تا شهرهای دور. وقتی که خرید به صورت عمده باشد ما بسته به نوع و حجم کالایی که خریدهاند برایشان کامیون میگیریم. از خاور گرفته تا ماشینهای سنگینتر مثل تریلی. وقتی که بار به صورت خرده حمل میشود چند تا گزینهی دیگر هم داریم. مثلا در شهرهای دور، اگر تعداد کالا خیلی پایین باشد با پست و تیپاکس ارسال میکنیم. اگر هزینهی پست و تیپاکس زیاد باشد ممکن است از گزینهی خرده بار استفاده کنیم. اگر تحویل بار به صورت دربست باشد، در شهرهای نزدیک طی 24 ساعت کالا به دستشان میرسد.
چالشها و راهحلها
در یک دورهای رانندهها اعتصاب کرده بودند و بار حمل نمیکردند. این یک چالش بزرگ برای ما بود. چون مشتریان پول داده بودند و قطعات را از شرکت خریده بودند و ما باید هر چه سریعتر اقلام را به دستشان میرساندیم. دو سه روز طول کشید تا بتوانیم تمامی اجناس را برای نمایندهها ارسال کنیم. در کل در چنین مواقعی باید پارتیزانی عمل کنیم. یعنی باید با چند تا باربری مراوده داشته باشیم و یک مقداری رانندهها را راضی نگهداریم. هم برای پرداخت به موقع کرایههایشان و هم تسهیل در تحویل بار از راننده. باید جوری با نمایندهها صحبت کنیم که به محض رسیدن ماشین، بار را تحویل بگیرند تا راننده راضی باشد. چون اینجور وقتها اوضاع خیلی حساس میشود.
هنر ظریف کنار آمدن با دیگران
با نمایندهها چالش خاصی نداریم. جز اینکه دوست دارند جنس سریع به دستشان برسد و خب گاهی وقتها از این بابت به مشکل خوردیم. بیشتر چالش ما با رانندهها است. روی بارهایی که حمل میکنند، باید چادر و نایلون کشیده شود که در مسیر آب به آنها نخورد یا در سانحهی رانندگی دچار مشکل نشوند. سرقت اموال خودرو هم هست و متاسفانه در برخی شهرها این اتفاق رخ میدهد. بهخاطر همین سعی میکنیم خودروهایی که انتخاب میکنیم حتما مسقف باشند. یا اینکه با نایلون و چادر محکمکاری شده باشند. از طرف دیگر بعضی از رانندهها فقط میخواهند بیایند داخل سایت بارگیری کنند و بلافاصله از سایت خارج شوند. ولی ما موظف هستیم با توجه به تعداد بستهای که به راننده تحویل میدهیم از آنها امضا بگیریم و متعهدشان کنیم همین تعداد که در محل از ما میگیرند در مقصد هم همین تعداد را صحیح و سالم تحویل بدهند.
از خاطرات کار
یک بار اقلامی را روی سکو آماده کرده بودیم که راننده برود بارگیری کند. همان روز دو راننده با اسم مشابه به سایت آمدند. یکیشان میخواست برای شیراز بار بزند و یکی دیگر هم برای بندرعباس. چون اسم هر دو راننده یکی بود، بچهها بارها را جابهجا دادند و کلی داستان داشتیم سر اینکه رانندهها را راضی کنیم که بارهایشان را جابهجا ببرند. شرایط پر استرسی بود. بارها متفاوت بود و اگر به دست نماینده میرسید و اجناس را میدید، هم نماینده شاکی میشد و هم بچههای انبار و لجستیک زیر سوال میرفتند. کسی متوجه نمیشد که اسم رانندهها یکی است، ولی میآمدند میگفتند چطوری بار اشتباه رفته.
یک شغل پر استرس
با دوندگی زیاد موضوع ختم به خیر شد. ولی این ماجرا هم خاطره شد و هم درس عبرت. حالا هر رانندهای که میآید همراه با خودش بارنامه را چک میکنیم و یک نفر از بچههای حراست یا لجستیک با او به انبار میرود. مخصوصا اگر همان روز نمایندگانی داشته باشیم که اسمهای مشابه داشته باشند، این کار را حتما انجام میدهیم. ما و همکارانمان واقعا شغل پر استرسی داریم. چون دقیقا تا 12 شب گوشی تلفن دستمان است و دغدغهی این را داریم که بار صحیح و سالم به دست نماینده برسد و خدای نکرده در مسیر اتفاق خاصی نیفتد. هرچند خودروهایی که دارند حمل میشوند بیمه دارند، ولی آن تعهدی که ما نسبت به نمایندهها و راننده و شرکتهای حملمان داریم یک مقدار استرس کار را بالا میبرد.