https://www.radioezam.com/Q9Kt/

کار کردن در روزهای بازنشستگی

تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ | منبع: رادیو عظام
کار کردن در روزهای بازنشستگی
احمد دیاله‌آبادی
کارمند حراست

احمد دیاله‌آبادی، متولد اول فروردین ۱۳۴۳ است و هفت سال پیش، بعد از بازنشستگی به خانواده‌ی عظام پیوسته است. کار بعد از بازنشستگی را سخت نمی‌داند و به نظرش کار هم عبادت است و هم تفریح. می‌گوید آدم وقتی در خانه بنشیند حوصله‌اش سر می‌رود و فرسوده می‌شود، بنابراین باید تا جایی که توان داری کار کنی. با او در یک روز سرد و برفی صحبت کردیم و خاطرات‌شان را شنیدیم.

روز‌های کاری قبل و بعد از بازنشستگی

قبل از عظام در یک شرکت دیگر کار می‌کردم و رئیس دفتر مدیر عامل بودم. حدود بیست و سه سال آن‌جا کار کردم تا بازنشسته شدم. آن‌جا یک شرکت صنعتی بود و کار ساخت و ساز انجام می‌داد. کار‌های متنوعی داشت مثلاً سازه و بالابر‌های مختلف ساخته و کار‌های عظیمی انجام می‌شد. ولی این‌جا یک شرکت اداری است و فرق دارد. آن‌جا با ده هیئت مدیره کار می‌کردم و کار‌ها اکثرا دست من بود. بعد از بازنشستگی از طریق یکی از دوستان از سال 1394 در عظام مشغول به کار شدم. الان در لابی و بخش حراست هلدینگ عظام کار می‌کنم.

یک روز کاری در عظام

اصل ساعت کاری من از هشت صبح تا پنج عصر است ولی اصولاً از ساعت هفت و ربع در شرکت حاضر می‌شوم. زودتر از بقیه‌ی پرسنل می‌آیم تا بدانم چه کسی در شرکت حضور پیدا کرده و چه کسی نه. اگر زودتر بیایم متوجه ورود پرسنل می‌شوم و اگر کسی با آن‌ها کار داشت از آمدن او اطلاع دارم. کار من راهنمایی مهمان‌هایی است که در این ساختمان حضور پیدا می‌کنند. هماهنگی افراد برای دریافت چک، هماهنگی جلسات کاری مراجعه‌کنندگان و کار‌های متفرقه دیگر.

روز‌های جنگ و حضور در جبهه

از شروع جنگ سه بار آموزشی در لشکرک بودم و از سال ۶۳ تا پایان جنگ حدود ۴۰ ماه را در جبهه‌های جنگ گذراندم. یک بار حدود دو ماه در ماووت عراق بودیم. آن موقع‌ها مثل الان در فصل سرد سال بودیم و ارتفاعات ماووت هم خیلی سرد بود. هر گردانی بالای کوه مستقر می‌شد سه شب طاقت نمی‌آورد. چون یخ‌زدگی شدید بود. ما گردان حمزه سیدالشهدا لشکر ۲۷ تهران بودیم و تنها گردانی بودیم که ده شب آن‌جا دوام آوردیم. بعد از ده شب عازم بیمارستان شدیم. پا‌هایمان یخ زده بود و می‌گفتند یک شب دیگر می‌ماندید پا‌هایتان قطع می‌شد. خون در رگ‌هایمان جریان نداشت وقتی بلند شدیم راه برویم از کوه‌ها پرت شدیم پایین و ما را با آمبولانس به اهواز بردند و بستری کردند و پس از آن به تهران فرستادند. بعد از سه ماه دوباره به جبهه برگشتم. برای عشق به خدا و دفاع از وطن و ناموس باید می‌رفتیم. تا آخرین روز که جنگ بود من جبهه بودم و بعد از تمام شدن جنگ به تهران آمدم.

کار کردن در روزهای بازنشستگی

اخلاق خوب، صمیمیت و همدلی در عظام

برخورد همه در عظام مناسب است. برخورد با یک کارگر یا مدیر فرقی نمی‌کند. همه در یک سطح هستند. دوستانی که این‌جا کار می‌کنند همه عالی، خودمانی و راحت‌اند. بی‌غل‌و‌غش و بی‌توقع. نگرش و چیزی که من دیدم این است. کسی خودش را نمی‌گیرد، حتی من با خیلی از مدیرعامل‌ها که زیرمجموعه‌ی حاج آقا هستند برخود‌ صمیمی دارم. چون بسیار افتاده و خاکی هستند. این حس همدلی و صمیمیت به روح و اخلاق و نگرش انسان برمی‌گردد و نشان می‌دهد طرف مقابل فقط درس نخوانده و تربیت الهی و اخلاقی دارد، به همه سلام می‌کند و برایش فرقی ندارد من نگهبان هستم یا سمت دیگری دارم. این موضوع به این برمی‌گردد که کارفرما که آقایان ایروانی هستند انسان‌هایی متدین، مسئولیت‌پذیر و دلسوز هستند و من تا به حال بدی از آن‌ها ندیدم، دوست دارند به جامعه خدمت کنند و یکی از زیبا‌های اخلاق‌شان همین خدمت کردن به جامعه است.

فعالیت‌های فرهنگی و پیشرفت عظام

به عنوان کسی که چند سال است در عظام کار می‌کنم و شاهد خیلی از موضوعات هستم، اخیراً می‌بینم پیشرفت‌های زیادی اتفاق افتاده است. یک سری کار‌های خیری مثل مدرسه‌سازی و فضای آموزشی و ورزشی ساخته می‌شود و تیم‌های ورزشی و مسابقات مخصوص خانم‌ها و آقایان تشکیل شده است. این‌ها قبلاً نبود. یک سری کلاس‌های یک روزه برای کودکان پرسنل عظام هم برگزار می‌شود. شب‌های یلدا سابق به این طریق انجام نمی‌شد و الان خیلی فرق کرده. خلاصه کار‌های فرهنگی خیلی خوبی انجام شده.

خوشی و ناخوشی‌ها

همه‌ی کار خوش است. همین برخورد‌های خوب دوستان که با هم بگو بخند داریم، کاری از دستمان بر می‌آید و انجام می‌دهیم، تولد‌هایی که دوستان‌مان در واحد خودشان می‌گیرند و دهان‌مان شیرین می‌شود، این‌ها همه خوشی‌های کار است. بدی‌ها و سختی‌های کار هم این است که گاهی بعضی همکاران صدمه می‌بینند یا کسی را از دست می‌دهند و در غم‌شان شریک می‌شویم. درنهایت امیدوارم عظام همیشه چرخش بچرخد و این مجموعه‌ی بزرگ در سرمایه‌گذاری و کار‌هایش موفق و مستدام باشد. خدا حاج عباس و حاج مصطفی ایروانی و همه‌ی مدیران و دوستان و کارگران و کارمندان را حفظ کند که به مجموعه خدمت می‌کنند و انشاالله این مجموعه متعالی باشد و همیشه پرچمش بالا باشد.